موسیقی
 
 

 سلام

یکی از دوستان ازم خواسته بود آهنگی که روی وبلاگمه رو برای دانلود بذارم.
خودم علاقه ی وافری به این آهنگ داریوش دارم، امیدوارم شمایی که تا حالا رو وبلاگم شنیدینش یا اینکه از الان دانلود می کنید هم ازش لذت ببرید

----------------------------------------------------------------------------------------------

» خواننده : داریوش
» آهنگ :تصویر رویا
» آلبوم : معجزه خاموش
» شاعر : روزبه بمانی 
» آهنگ ساز : مهدی یراحی 
» تنظیم : بهنود بهزاد
» دانلود :
http://s3.picofile.com/file/7576511070/DARYUSH_tasvire_roya.mp3.html

» متن ترانه :

شب از مهتاب سر میره 
تمام ماه تو آبه
شبیه عکسه یک رویاست 
تو خوابیدی جهان خوابه
زمین دور تو می گرده 
زمان دست تو افتاده
تماشا کن سکوت تو 
عجب عمقی به شب داده
تو خواب انگار طرحی از 
گل و مهتاب و لبخندی
شب از جایی شروع می شه 
که تو چشماتو می بندی

تو رو آغوش می گیرم 
تنم سر ریزه رویا شه
جهان قد یه لالایی 
توی آغوش من جا شه
تورو آغوش می گیرم 
هوا تاریک تر می شه
خدا از دست های تو 
به من نزدیک تر می شه
زمین دور تو می گرده 
زمان دست تو افتاده
تماشا کن سکوت تو 
عجب عمقی به شب داده
تمام خونه پر می شه 
از این تصویر رویایی
تماشا کن ، تماشا کن 
چه بی رحمانه زیبایی


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:18 :: توسط : امیر طلایی

 تصویر قدیمی روزنامه قبل انقلاب از اسید پاشی روی صورت داریوش خواننده

برای بزرگنمایی رو عکس کلیک کنید.

عکس قدیمی روزنامه از اسید پاشی یک زن روی صورت داریوش خواننده قبل انقلاب


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:16 :: توسط : امیر طلایی

 1.        مسبب

 

سبب گر بسوزد 
مسبب تو هستی
سبب ساز این جهان تویی

در این حال مستی صفا کرده‌ام
تو را ای خدا من صدا کرده‌ام
از این روزگاری که من دیده‌ام
چه شبها خدایا خدا کرده‌ام
نهادم سر سجده بر خاکت
تو را ای خدا من صدا کرده‌ام

که از من نگیری صفای دلم را
به راه محبت تو داری خدایا
چها کرده‌ام

سبب گر بسوزد 
مسبب تو هستی
سبب ساز این جهان تویی
ز دست که آید که دستم بگیرد
مرا سایه امان تویی

در این حال مستی صفا کرده‌ام
تو را ای خدا من صدا کرده‌ام
از این روزگاری که من دیده‌ام
چه شبها خدایا خدا کرده‌ام
نهادم سر سجده بر خاکت
تو را ای خدا من صدا کرده‌ام

 

 

2.        زهره

رخت خواب مرا مستانه بنداز 
پیچ پیچ ره میخانه بنداز 
عزیزم سوزن دست تو بودم 
میون پنجه و شصت تو بودم 
نازنینم مه جبینم 
بخوابم بلکه در خوابت ببینم

یاد از آن روزی که بودی زهره یار من 
دور از چشم رقیبان در کنار من 
خالی و خالیست جایت ای نگار من 
در شام تار من 
آخر کجایی زهره 

یاد داری زهره آن روزی که در صحرا 
دست اندر دست هم گردش‌کنان تنها 
راه میرفتیم در بین شقایق‌ها 
بود عالم ما را لطف و صفایی زهره 

چون یقین کردی که در عشقت گرفتارم 
سخت گشتی از من و کردی چنین کارم 
خود نکردی فکر آخر نازنین یارم 
من همچو تو دارم آخر خدایی زهــــــــــره

بود هنگام غروب آن روز افق زیبا 
ایستادیم از برای دیدنش آنجا 
تکیه تو بر سینه‌ام دادی سر خود را 
گفتی و گفتم‌ها بس رازهایی زهــــــــره

 

 

3.        سقف

 

سقف ما هر دو یه سقف دیوارهامون یه دیوار
آسمون یه آسمون بهارهامون یه بهار
اما قلبهامون دوتا دستهامون از هم جدا
گریه‌هامون تو گلو خنده‌هامون بی‌صدا

نتونستم نتونستم تو رو بشناسم هنوز
تو مثل گنگی رمز توی یک کتیبه‌ای
که همیشه با منی اما برام غریبه‌ای

هنوزم ما می‌تونیم خورشید رو از پشت ابر صدا کنیم
نمی‌تونیم؟
می‌تونیم بهار رو با زمین خسته آشنا کنیم
نمی‌تونیم؟

هم شب و هم گریه‌ایم درد تو درد منه
بگو هم غصه بگو دیگه وقت گفتنه
بغض ما نمی‌تونه این سکوت رو بشکنه 
مردم از دست سکوت یکیمون حرف بزنه

 

 

4.        بالای نی

 

 

وقت از نی کر شدن
وقت عریان‌تر شدن
گم شدن پیدا شدن
بی در و پیکر شدن
رد شو از هر نابلد
در عبور از فصل بد
رو به این بی‌منظره
این غزل کش این جسد
این همه بی‌خاطره
این همه بی‌پنجره
خیل خود جلاد تلخ
این زلال باکـــره

بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی
بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی

تار یــار ما به دار
خلوت ما بی‌حصار
مسلخ سبــزینه‌ها
جنگل بی‌برگ و بار
بشنو از این زخم جان
بشنو از این ناگـهان
بشنو از من بی‌دریغ
در حضـــور غایبـان
رد شو از آوار برگ
رد شو از فصل تگرگ
رد شو از این زمهریر
رد شو از دیوار مرگ
پر کن از می نای نی
بغض سیل آسای نی
بشنو از دل ذره‌ها
بشنــــو از آوای نی

وقت از نی کر شدن
وقت عریان‌تر شدن
گم شدن پیدا شدن
بی در و پیکر شدن

بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی
بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی

تار یــار ما به دار
خلوت ما بی‌حصار
مسلخ سبــزینه‌ها
جنگل بی‌برگ و بار
بشنو از این زخم جان
بشنو از این ناگـهان
بشنو از من بی‌دریغ
در حضـــور غایبـان
رد شو از آوار برگ
رد شو از فصل تگرگ
رد شو از این زمهریر
رد شو از دیوار مرگ
پر کن از می نای نی
بغض سیل آسای نی
بشنو از دل ذره‌‌ها
بشنــــو از آوای نی

وقت از نی کر شدن
وقت عاشق‌‌تر شدن
گم شدن پیدا شدن
وقف یکدیگر شدن

بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی
بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی

 

 

5.        منتظر

 

 

مثل اسم خودم این رو می‌دونم
می‌دونم که یک نفر یه روز میاد
می‌دونم که وقتی از راه برسه
هرچی که خوبه واسه من هم می‌خواد

درها رو باز می‌کنم پنجره‌ها رو می‌شکنم
مژده دیدنش رو تو کوچه‌ها جار می‌زنم

وقتی از راه برسه با بوسه‌ای
قفل این غمستون رو باز می‌کنه
من رو تو یه شهر دیگه می‌بره
با هوای تازه آشنا می‌کنه

درها رو باز می&


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:15 :: توسط : امیر طلایی

 1.        شام مهتاب

 

تو اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل‌وار به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقش‌آفرینی
که صورتگری را نبود این‌چنینی
پریزاد عشق رو مه‌آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی

تو دونسته بودی چه خوش‌باورم من
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بی‌تاب
تا گفتم دلت کو تو گفتی که دریاب
قسم خوردی بر ماه که عاشق‌‌ترینی
تو یک جمع عاشق تو صادق‌ترینی
همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت

گذشت روزگاری از اون لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب
در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به یادت شکستم
تو از این شکستن خبر داری یا نه
هنوز شور عشق رو به سر داری یا نه

تو دونسته بودی چه خوش‌باورم من
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بی‌تاب
تا گفتم دلت کو تو گفتی که دریاب
قسم خوردی بر ماه که عاشق‌‌ترینی
تو یک جمع عاشق تو صادق‌ترینی
همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت

هنوز هم تو شب‌هات اگه ماه رو داری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری

هنوز هم تو شب‌هات اگه ماه رو داری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری

من اون ماه رو دادم به تو یادگاری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری

 

 

2.        شیرین شیرین

 

شیرین من تلخی نکن با عاشق
تموم می‌شن گم می‌شن این دقایق
دنیای ما مال من و تو این نیست
رو کوه دیگه فرهاد کوه کنی نیست

یه روزی میاد که نمی‌دونیم چی هستیم 
یار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیم رو بر باد

نده زندگیم رو بر باد، نده زندگیم رو بر باد

من نمیگم فرهاد کوه کنم من
تیشه به کوهها که نمی‌زنم من
فرهاد عاشقم قلم تیشمه
از تو نوشتن همه اندیشمه

یه روزی میاد که نمی‌دونیم کی هستیم 
یار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیم رو بر باد

ندی زندگیم رو بر باد، ندی زندگیم رو بر باد

من نمیگم فرهاد کوه کنم من
تیشه به کوهها که نمی‌زنم من
عاشق تو بی تو به کوه نمیره
وقتی نباشی تو خودش می‌میره

یه روزی میاد که نمی‌دونیم چی هستیم 
یار کی بودیم و عشق کی بودیم و کی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیم رو بر باد

نده زندگیم رو بر باد، نده زندگیم رو بر باد

 

 

3.        گل بیتا

لالا لالا گل خوشرنگ بیتا
لالایی کن رو بال شعر بابا
لالا کن دخترم رو سینه من
که شب رد شه دوباره از سر ما
لالایی دختر گلبرگ و شبنم
لالایی شاخه گل‌پوش مریم
لالا کن زیر طاق خواب و رؤیا
که جا وا کرده شب تو کوچه کم کم

لالا لالا که بارون دل‌نوازه
نسیم خیس کولی یکه‌تازه
کدوم عاشق تو این خاموش واری 
ضیافت رفته سوز و گدازه
لالایی دختر گلبرگ و شبنم
لالایی شاخه گل‌پوش مریم
لالاکن زیر طاق خواب و رؤیا
که جا واکرده شب تو کوچه کم‌کم

میون سفره هفت‌رنگ نقاش
میون آینه و شمع و گلاب‌پاش
کنار کوزه سبزینه و آب 
به فکر کفتر آتیش به پر باش
کنار سرمه‌دون و تنگ ماهی 
میون آینه‌های چشم به راهی
کدوم پروانه می‌سوزه دروغی
کدوم ستاره مرده اشتباهی

زمین خاموش دریا خواب و گل خیس
نه ماه پیشونی بیداره نه چهل‌گیس
لالا کن خوش‌ترین پایان قصه
که شب اینجا شب این قصه‌ها نیست
لالایی دختر گلبرگ و شبنم
لالایی شاخه گل‌پوش مریم
لالاکن زیر طاق خواب و رؤیا
که جا واکرده شب تو کوچه کم‌کم 

لالایی دختر گلبرگ و شبنم
لالایی شاخه گل‌پوش مریم
لالاکن زیر طاق خواب و رؤیا
که جا واکرده شب تو کوچه کم‌کم

 

4.        هم غصه

 

بیا لب وا کنیم هم‌غصه من 
بیا بیدار کنیم خوابیده‌ها رو
بیا آشتی بدیم با قصه‌هامون
تموم دست‌های از هم جدا رو 
تموم دست‌های از هم جدا رو

بیا گلخونه کن ویرونه‌ها رو
که قمری جای زاغها رو بگیره
نمی‌خوام گلدون مادربزرگم
رو طاقچه از بوی غربت بمیره
رو طاقچه از بوی غربت بمیره

قفل‌های خونی صندوقچه ما
هزارون ساله که گم‌کرده کلیده
بیا با قلبهامون رستم بسازیم
که اون که دشمن دیو سپیده

بیا قفل و کلید رو مهربون کن
که سخته سوت و کورِ خونه‌هامون
بیا با دستهای هم پل ببندیم
که رد شه قاصد از رودخونه‌هامون
که رد شه قاصد از رودخونه‌هامون

قفل‌های خونی صندوقچه ما
هزارون ساله که گم‌کرده کلیده
بیا با قلبامون رستم بسازیم
که اونکه دشمن دیو سپیده

بیا گلخونه کن ویرونه‌ها رو
که قمری جای زاغها رو بگیره
نمی‌خوام گلدون مادربزرگم
رو طاقچه از بوی غربت بمیره
رو طاقچه از بوی غربت بمیره

 

 

5.        یاران

 

 

یاران ز چه رو رشته الفت بگسستندGetBC(17);

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:13 :: توسط : امیر طلایی

 1.        فریاد زیر آب

 

ضیافتهای عاشق را
خوشا بخشش خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق
برای گم شدن دریا

چه دریایی میان ما
خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل
خوشا فریاد زیر آب

خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن خوشا از عاشقی مردن

اگر خوابم اگر بیدار
اگر مستم اگر هشیار
مرا یارای بودن نیست
تو یاری کن مرا ای یار
تو ای خاتون خواب من
من تن خسته را دریاب
مرا هم‌خانه کن تا صبح
نوازش کن مرا تا خواب

همیشه خواب تو دیدن
دلیل بودن من بود
چراغ راه بیداری اگر بود
از تو روشن بود

ضیافتهای عاشق را
خوشا بخشش خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق
برای گم شدن دریا
نه از دور و نه از نزدیک
تو از خواب آمدی ای عشق
خوشا خودسوزی عاشق
مرا آتش زدی ای عشق

خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن خوشا از عاشقی مردن

2.        وطن

 

وطن پرنده پـَــر در خون
وطن شکفته گـل در خون
وطن فلات شهید و شب
وطن پا تا به سر خــون
وطن تـــرانه زنــدانی
وطن قصیده ویــرانی
ستاره‌ها اعدامیان ظلمت
به خاک اگرچه می‌ریزند
سحر دوباره بر می‌خیزند
بخوان که دوباره بخواند
این قبیــله قربانی
گل سرود شکستن را
بگو که به خون بسراید
این عشیره زندانی
حرف آخــر رستن را

با دژخیمان اگر شکنجه
اگر بند است و شلاق و خنجر
اگر مسلسل و انگشتر
با ما تبـــار فدایی
با ما غرور رهایی
به نام آهن و گندم
اینک ترانه آزادی 
اینک سرودن مردم

امروز ما امروز فریاد
فردای ما روز بزرگ میعاد
بگو که دوباره می‌خوانم
با تمــامی یارانم
گل سرود شکستن را
بگو که به خون می‌سرایم
دوباره با دل و جانم
حرف آخــر رستن را
بگو به ایران، بگو به ایران

 

3.        زندونی

 

وقتیکه دل تنگه فایده‌اش چیه آزادی
زندگی زندونه وقتی نباشه شادی
آدم که غمگینه دنیا براش زندونه
مابین صد ملیون بازم تنها می‌مونه

دنیای زندونی دیواره
زندونی از دیوار بیزاره

پرنده که بالش می‌سوزه 
دل غم به حالش می‌سوزه
آخه مرگه واسه‌اش رهایی
پرنده که بالش می‌سوزه

آدمی که شادی نداره 
به خدا آزادی نداره
می‌کنه زندگیش رو زندون
آدمی که شادی نداره

دنیای زندونی دیواره
زندونی از دیوار بیزاره

هوای قفس کشنده
بیرون پر از درنده
کجـــــا بره پرنده

دنیای زندونی دیواره
زندونی از دیوار بیزاره

 

 

4.        حادثه

 

گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی، خواب و سرابی
گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی اما تو نقابی
فریاد کشیدم تو کجایی تو کجایی
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی

فریاد کشیدم تو کجایی تو کجایی
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی

چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش فکر خطر باش

هر منزل این راه بیابان هلاک است
هر چشمه سرابی است که در سینه خاک است
در سایه هر سنگ اگر گـل به زمین است
نقش تن ماری است که در خوابِ کمین است
در هر قدمت خاک هر شاخه سر دار
در هر نفس آزاد هر ثانیه صد بار

چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش فکر خطر باش

گفتم که عطش می‌کشدم در تب صحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چشمه‌ای آنجاست
گفتی چو شدی تشنه‌ترین قلب تو دریاست
گفتم که در این راه کو نقطه آغاز
گفتی که تویی تو خود پاسخ این راز

چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش فکر خطر باش

چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش فکر خطر باش

 

 

5.        شقایق

 

 

گوهر خود را هویدا کن
گوهر خود را هویدا کن کمال این است و بس
خویش را در خویش پیدا کن کمال این است و بس
چند می‌گویی سخن از درد و عیب دیگران
خویش را اول مداوا کن کمال این است و بس
پند من بشنو بجز با نفس شوم بدسرشت
با همه عالم مدارا کن کمال این است و بس
چون به دست خویشتن بستی تو پای خویشتن
هم به دست خوشتن وا کن کمال این است و بس


دلم مثل دلت خون شقایق
چشم‌هام دریای بارون شقایق
مثل مردن می‌مونه دل بریدن
ولی دل بستن آسونه شقایق

شقایق درد من یکی دوتا نیست
آخه درد من از بیگانه‌ها نیست
کسی خشکیده خون من رو دستهاش
که حتی یک نفس از من جدا نیست

شقایق وای شقـــایق
گـل همیشه عاشـــق

شقایق اینجا من خیلی غریبم
آخه اینجا GetBC(16);

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:12 :: توسط : امیر طلایی

 1.        دوباره می‌سازمت وطن

 

 

دوباره می‌سازمت وطن
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می‌زنم
اگر چه با استخوان خویش
دوباره می‌بویم از تو گـل
به میل نسل جوان تو
دوباره می‌شویم از تو خون
به سیل اشک روان خویش

دوباره می‌سازمت وطن
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می‌زنم
اگر چه با استخوان خویش

اگر چه صد سال مرده‌ام
به گور خود خواهم ایستاد
که بَرکَـنـَم قلب اهرمن
به نعره آنچنان خویش
اگر چه پیرم ولی هنوز
مجال تعلیم اگر بُوَد
جوانی آغاز می‌کنم
کنار نوباوهگان خویش

دوباره می‌سازمت وطن
دوباره می‌سازمت وطن

اگر چه با خشت جان خویش
اگر چه با خشت جان خویش

ستون به سقف تو می‌زنم
ستون به سقف تو می‌زنم

اگر چه با استخوان خویش
اگر چه با استخوان خویش

دوباره می‌سازمت وطن
دوباره می‌سازمت وطن

اگر چه با خشت جان خویش
اگر چه با خشت جان خویش

ستون به سقف تو می‌زنم
ستون به سقف تو می‌زنم

اگر چه با استخوان خویش
اگر چه با استخوان خویش

دوباره می‌سازمت وطن
دوباره می‌سازمت وطن

دوباره می‌سازمت وطن
دوباره می‌سازمت وطن

دوباره می‌سازمت وطن
دوباره می‌سازمت وطن

 

 

2.        حرکت

 

 

لای لای لای لالالالای لای 
لای لالالالای لای
لای لالالالای

لای لای لای لالالالای لای 
لای لالالالای لای
لای لالالالای

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم
جنگل و شهر و ده و کوه و کمر
از نفس خویش شکوفان کنیم
دانه هر گـل که تو پَرپَر کنی
باز بکاریم و دو چندان کنیم
پای بکوبیم و بر آریم دست
خنده زنان ترک سر و جان کنیم
خنده زنان ترک سر و جان کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

لای لای لای لالالالای لای 
لای لالالالای لای
لای لالالالای

لای لای لای لالالالای لای 
لای لالالالای لای
لای لالالالای

روشن از ایمان به طلوعی غریب
چوبه اعدام چراغان کنیم
دل چو به پیمان خدا داده‌ایم
سر گرو حرمت پیمان کنیم
تا تو بدانی که چه ما می‌کنیم
هر چه تو گفتی نکنید آن کنیم
هر چه تو گفتی نکنید آن کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

آتش پنهان درون را برون
از دل خاکستر ایران کنیم
شعله بگیریم از این آتش و
مشعل تاریخ فروزان کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

باز بسازیم بنایی دگر 
باز بسازیم بنایی دگر

ساخته‌ای هر چه تو ویران کنیم
ساخته‌ای هر چه تو ویران کنیم

خواب و خیال خوشت آشفته‌ایم
خواب و خیال خوشت آشفته‌ایم

بیش از این نیز پریشان کنیم
بیش از این نیز پریشان کنیم

می‌شنوی
می‌شنوی، می‌شنوی، می‌شنوی
می‌شنوی
می‌شنوی، می‌شنوی، می‌شنوی
این طپش طبل ماست
باش و ببین تا که چه طوفان کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

حرکت ازین بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم

 

 

3.GetBC(15);

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:10 :: توسط : امیر طلایی

 1.        معشوق همین جاست

 

 

ای قوم به حج رفته کجایید، کجایید 
معشوق همینجاست بیایید، بیایید

معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار 
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

ای قوم به حج رفته کجایید، کجایید

 

 

2.        غلام قمر

 

 

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبرهیچ مگو

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیج مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز تو به سر هیچ مگو

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته است عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته است و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو
ای نشسته تو در این خانه پر نقش خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو


نی من منم، نی تو تویی، نی تو منی
هم من منم، هم تو تویی، هم تو منی

من با تو چنانم ای نگار خُـتنی
کاندر غلطم که من توام یا تو منی

 

 

3.        صحبت

 

 

نها که به سر در طلب کعبه دویدند
چون عاقبت‌الامر به مقصود رسیدند

رفتند
رفتند در آن خانه که بینند خدا را
بسیار بجستند خدا را و ندیدند
چون معتکف خانه شدند از سر تکلیف

ناگاه 
ناگاه خطابی هم از آن خانه شنیدند

کای خانه پرستان
کای خانه پرستان چه پرستید گل و سنگ
آن خانه پرستید که پاکان طلبیدند

 

 

4.        اینجا کسیست پنهان

 

 

اینجا کسیست پنهان
دامان من گرفته
خود را ز پس کشیده
پیشان من گرفته
اینجا کسیست پنهان
چون جان و خوشتر از جان
باغی به من نموده
ایوان من گرفته

اینجا کسیست پنهان
همچون خیال در دل
اما فروغ رویش ارکان من گرفته

اینجا کسیست پنهان

اینجا کسیست پنهان
مانند قند در نی
شیرین شکر فروشی دکان من گرفته
جادو چشم بندی چشم کسش نبیند
سوداگریست موزون میزان من گرفته
چون گل‌شکر من و او در همدگر سرشته
من خوی او گرفته او آن من گرفته

اینجا کسیست پنهان

گوید ز گریه بگذر
زان سوی گریه بنگر
عشاق روح گشته ریحان من گرفته
یاران دل شکسته بر صدر دل نشسته
مستان و می‌ پرستان میدان من گرفته

اینجا کسیست پنهان دامان من گرفته
خود را ز پس کشیده پیشان من گرفته
اینجا کسیست پنهان چون جان و خوشتر از جان
باغی به من نموده ایوان من گرفته

اینجا کسیست پنهان

 

 

5.        هو

 

هان ای تن خاکی سخن از خاک مگو
جز قصه آن آینه پاک مگو
از خالق افلاک درونت صفتی است
جز از صفت خالق افلاک مگو

تا شمع تو افروخته پروانه شدم
با صبر ز دیدن تو بیگانه شدم
در روی تو بی‌قرار شد مردم چشم
یعنی که پری دیدم و دیوانه شدم

 

 

6.        وه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم

 

 

وه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم؟
گفتی اسرار در میان آور
کو میان اندر این میان که منم؟
کی شود این روان من ساکن
این چنین ساکن روان که منم
بحر من غرقه گشت هم در خویش
بوالعجب بحر بیکران که منم
GetBC(14);

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:9 :: توسط : امیر طلایی

 1.        راه من

 

 

اینک زیرنورافکن اوج شعرمن آخرین پرده
قصه، قصه مردی که غرورش را رها نکرده
هرچه، هرچه که بود مثل فانوس گرم و روشن بود
مثل هیچ کس نبود شبیه من بود، شبیه من بود

چون پرنده اگر لرزیدم زیر باران اگر ترسیدم
وحشتم را به تو بخشیدم سقوطم را به چشم دیدم
تا فهمیدم چه دل شکن بود

این راه من بود، این راه من بود
این راه من بود، این راه من بود

صد آه اگرکشیدم سایه‌یی را سر نبریدم
صد بار اگر بوسیدی من هزاران بار بوسیدم
زخم چین پیرهن هدیه دوست وقت رفتن بود
هرگزبرنگشتم

این راه من بود، این راه من بود
این راه من بود، این راه من بود

خواب خوب بی‌قفس بودن بی‌تو رفتن با تو برگشتن
خواب خنده لحظه به لحظه آخر خون ته شکنجه
این تمام خواب وطن بود
این کار من بود، این کار من بود

درهم بودم برهم بودم اماخود خودم بودم
درهم بودم برهم بودم اماخود خودم بودم
ساده بودم،شبنم بودم زخم گل را مرهم بودم
کارم ازنو سرزدن بود

این راه من بود، این راه من بود
این راه من بود، این راه من بود

صد آه اگرکشیدم سایه‌یی را سر نبریدم
صد بار اگر بوسیدی من هزاران بار بوسیدم
زخم چین پیرهن هدیه دوست وقت رفتن بود
هرگزبرنگشتم

این راه من بود، این راه من بود
این راه من بود، این راه من بود

 

 

2.        کار من

منم که جنگلی بی زمین بود
به جرم کشف گـُل در اوین بودم
کنار هم‌قفس تنهاترین بودم
تو ساکت بودی و من واژه چین بودم
ترانه مال مردم نت به نت پیدا ولی گم بود
تمام حسرت من بوی گندم بود

رؤیا خود بیداریه
زخم تو زخمی کاریه
کار تو بالا رفتنه
رها شدن کار منه

این کار من بود، این کار من بود
این راه من بود، این راه من بود

 

 

3.        چکاوک

 

 

کجای این جنگل شب پنهون می‌شی خورشیدکم
پشت کدوم سد سکوت پر می‌کشی چکاوکم
چرا بمن شک می‌کنی من‌که منم برای تو
لبریزم ازعشق تو و سرشارم ازهوای تو
لبریزم ازعشق تو و سرشارم ازهوای تو

دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقم رو
پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقم رو

گریه نمی‌کنم نرو
آه نمی‌کشم، بشین
حرف نمی‌زنم بمون
بغض نمی‌کنم، ببین

سفرنکن خورشیدکم ترک نکن من رو نرو
نبودنت مرگ منه راهی این سفرنشو
نزارکه عشق من و تو اینجا به آخر برسه
بری تو و مرگ من از رفتن تو سر برسه

گریه نمی‌کنم نرو
آه نمی‌کشم، بشین
حرف نمی‌زنم بمون
بغض نمی‌کنم، ببین

نوازشم کن و ببین عشق می‌ریزه از صدام
صدام کن و ببین که باز غنچه میدن ترانه‌هام
اگرچه من به چشم تو کمم قدیمیم گُمم
آتشفشان عشقم و دریای پر تلاطمم

گریه نمی‌کنم نرو
آه نمی‌کشم، بشین
حرف نمی‌زنم بمون
بغض نمی‌کنم، ببین

 

 

4.        روزنه

 

 

تو روزنه نوری درخانه ظلمت پوش
دیباچه آوازی بر متن شب خاموش

چیزی به من از باران چیزی به من از پرواز
چیزی به من از گریه چیزی به من از آواز
می‌بخشی و می‌خوابی در بستری ازاعجاز
می‌مانم و می‌رویم درسنگر یک آغوش
بر متن شب خاموش

شب، حوصله می سوزد وقتی که تو درخوابی
ظلمت همه دنیاست وقتی تو نمی‌تابی
تندیسه تنهایی در خوابی و زیبایی
مهتابی و بر پیکر دوری و همینجایی
در خانه ظلمت پوش

چیزی به من از باران چیزی به من از پرواز
چیزی به من از گریه چیزی به من از آواز
می‌بخشی و می‌خوابی در بستری ازاعجاز
می‌مانم و می‌رویم درسنگر یک آغوش
بر متن شب خاموش

تو روزنه نوری درخانه ظلمت پوش
دیباچه آوازی بر متن شب خاموش
در سنگر یک آغوش

 

 

5.        موج

 

من آن موجم که آرامش ندارم به آسانی سر سازش ندارم
همیشه درگریز و در گذارم نمی‌مانم به یکجا بی‌قرارم
سفر یعنی من و گُستاخی من همیشه رفتن وهرگز نماندن
هزاران ساحل رو نادیده دیدن به پرسشهای بی‌پاسخ رسیدن

من از تبار دریا ازنسل چشمه سارم
رهاتراز رهایی حصار بی‌حصارم
ساحل حصارمن نیست پایان کار من نیست


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:7 :: توسط : امیر طلایی

 متن آهنگ به نام من داریوش

ببین تمام من شدی اوج صدای من شدی 

بت منی شکستمت وقتی خدای من شدی 

ببین به یک نگاه تو تمام من خراب شد 

چه کردی با سراب من که قطره قطره آب شد 

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم 

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم 

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم 

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم 

منو به دست من بکش به نام من گناه کن 

اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن 

نگو به من گناه تو به پای من حساب نیست 

که از تو آرزوی من به جز همین عذاب نیست 

هنوز می پرستمت هنوز ماه من تویی 

هنوز مومنم ببین تنها گناه من تویی 

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم 

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم 

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم 

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

 

لطفا متن کامل این آلبوم را در ادامه مطلب مشاهده کنید

 

این آلبوم شامل 8 تراک می باشد

ترانه سرا : روزبه بمانی

آهنگساز و تنظیم کننده : علیرضا افکاری   

 

متن آهنگ به نام من داریوش

ببین تمام من شدی اوج صدای من شدی 

بت منی شکستمت وقتی خدای من شدی 

ببین به یک نگاه تو تمام من خراب شد 

چه کردی با سراب من که قطره قطره آب شد 

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم 

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم 

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم 

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم 

منو به دست من بکش به نام من گناه کن 

اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن 

نگو به من گناه تو به پای من حساب نیست 

که از تو آرزوی من به جز همین عذاب نیست 

هنوز می پرستمت هنوز ماه من تویی 

هنوز مومنم ببین تنها گناه من تویی 

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم 

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم 

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم 

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

 

متن آهنگ سراب رده پای تو داریوش

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد 

کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟ 

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم 

که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم 

تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی 

تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی 

تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم 

صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم 

یه حسی از تو در من هست که می دونم تو رو دارم 

واسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم 

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد 

کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟ 

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم 

که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم 

تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی 

تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی

 

متن آهنگ من از تو  داریوش

من از تو راه برگشتی ندارم تو از من نبض دنیامو گرفتی 

تمام جاده ها رو لوله کردم تو قبلا رد پاهامو گرفتی 

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت سرازیرم همیشه 

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه 

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت سرازیرم همیشه 

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه 

مسیر جاده بازه روبم اما برای دل بریدن از تو دیره 

کسی که رفتنو باور نداره اگه مرد سفر باشه نمیره 

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه 

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه 

من از تو راه برگشتی ندارم به سمت تو سرازیرم همیشه 

تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه 

خودم گفتم یه راه رفتنی هست خودم گفتم ولی باور نکردم 

دارم می رم که تو فکرم بمونی دارم میرم دعا کن برنگردم

 

متن آهنگ دنیای این روزای من داریوش

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده 

انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده 

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده 

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده 

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم 

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم 

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم 

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم 

در حسرت فردای تو تقویممو پر می کنم 

هر روز این تنهاییو فردا تصور می کنم 

هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست 

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست 

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم 

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم 

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می کنم 

آینده ی این خونه رو با شمع روشن می کنم 

دنیای این روزای من همقد تن پوشم شده 

انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده 

دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده 

GetBC(12);

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 9:5 :: توسط : امیر طلایی

 متن ترانه انسان

در بندها بس بندیان انسان به انسان دیده ام
از حکمبر تا حکمران حیوان به حیوان دیده ام


در مکر او، در فکر این، در شکر او، در ذکر این
از حاجیان تا ناجیان شیطان به شیطان دیده ام

دیدی اگر بی خانمان از هر تباری صد جوان
من پیرهای ناتوان دربان به دربان دیده ام

ای روزگار دلشکن هردم مرا سنگی مزن
من سنگها در لقمه نان دندان به دندان دیده ام

از خود رجزخوانی مکن ، تصویر گردانی مکن
من گردن گردن کشان رسمان به رسمان دیده ام

شرح ستم بس خوانده ام ، آتش به آتش مانده ام
من اشک چشم کودکان دامان به دامان دیده ام

از این کله تا آن کله فرقی ندارد شیخ و شه
من پاسدار و پاسبان، ایران به ایران دیده ام

ماتم چه گویم زین وطن کز برگ برگ این چمن
من خون چشم شاعران دیوان به دیوان دیده ام

چکش به فرق من مزن ای صبر فولادین من
من ضربت پتک زمان سندان به سندان دیده ام

در بندها بس بندیان انسان به انسان دیده ام
از حکمبر تا حکمران حیوان به حیوان دیده ام

در مکر او، در فکر این، در شکر او، در ذکر این
از حاجیان تا ناجیان شیطان به شیطان دیده ام

متن ترانه  آسمون

روحم آزرده مرا وسوسه بیهوده مکن

روحم آزرده مرا وسوسه بیهوده مکن

دگر این لحظه تن پاک من آلوده مکن


یاریم کن که رود از یادم غم دیرینه ی این خاطره ها

شوق پرواز سراپای مرا میکشد تا پس این پنجره ها

پیش رویم بگشا پنجره ای تا از آن پنجره پرواز کنم

روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم

آسمون ابراتو بردارو و برو

دیگه تنها من و بگذار و برو

آسمون اخماتو وا کن آبی شو

آسمون آفتابی شو ، آفتابی شو

                                  

آسمون غرق به خون دل من

آسمون دشت جنون دل من

تک وتنها توی دنیای بزرگ

آسمون بی همزبون دل من

آسمون مرده دیگه مهر و وفا

عزم ما پر شده از رنگ وریا

نه محبت میشه پیدا نه صفا

آسمون قهره دیگه از ما خدا

آسمون کاشکی که میشد بپرم

تو دل آبی تو خونه کنم

کاشکی میشد مثال ابرای تو

زار زار گریه ی مستونه کنم

آسمون غرق به خون دل من

آسمون دشت جنون دل من

تک وتنها توی دنیای بزرگ

آسمون بی همزبون دل من

شوق پرواز سراپای مرا میکشد تا پس این پنجره ها

پیش رویم بگشا پنجره ای تا از آن پنجره پرواز کنم

روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنم

متن ترانه خسته دلان

قسم به دل‌های خستة خسته دلان

قسم به قلب شکستة خسته دلان

 به آه برلب نشستة خسته دلان

  کـه مــن در ایـن سینــه  

   جـز غمی آشنا به دل هم‌زبان ندارم 

  از او جــــدا مــــانــــده‌ام 

  در ایــن رهگـذر ز یــارم نشان ندارم       

ببیــــن بـــــه شـــام بـــی‌ستـــاره‌ام          

 نکــرده چــاره‌ام ، نگـاه چـاره‌ســازی

 نـخــــوانــــده بــــا نـــوای خستـــه‌ام          

نــی شکستــه‌ام ، نــوای دلنـــوازی

   نــوای دلنـوازی

  ز حســرتم آه بـی‌ثـمــــر

  بــرلب تــا کـی یـــــــارب تــــا کــی

  به خلوتم شام بی‌سحر          

 یـــارب تــا کـی امشـــب تــــا کــی

شنیــــده‌ای تــــــرانــــــة حــزینـــــم          

بـــــه نیمــــه‌شـــب کلـام آتشینـــم

ز حســرتم آه بـی‌ثـمــــر          

بــرلب تــا کـی یـــــــارب تــــا کــی

 چــه‌کنـم ، چــه‌کنـم  ......  چــه‌کنـم ، چــه‌کنـم

ببیـــن بـــــه شـــام بـــی‌ستـــاره‌ام          

نکــرده چــاره‌ام ، نگـاه چـاره‌ســازی

نـخـــوانــــده بــــا نـــوای خستـــه‌ام          

نــی شکستــه‌ام ، نــوای دلنـــوازی

   نــوای دلنـوازی

متن ترانه می زده

 

می زده شب چو ز میکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
دلداده رهگذرم
از خود نبود خبرم
ای فتنه گرم

می زده شب چو ز میکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
دلداده رهگذرم
از خود نبود خبرم
ای فتنه گرم

شبها سر کوی تو ، آشفته چو موی تو
می آیم تا جویم ، خانه به خانه ، مگر از تو نشانه

میخانه به میخانه، پیمانه به پیمانه
راه تو می پویم ،این می و مستی ، بود بی تو بهانه

من بر تو عاشقم ، بر تو عاشقم
قلب من نشد، شاد از عشق تو ، داد از عشق تو

می سوزم، شبها با شمع رخ تو، با سوز نهان
می سازم، با این آتش دل خود با خواهش جان

می زده شب چو ز میکده باز آیم
بر سر کوی تو من به نیاز آیم
من مستم و بی خبرم

دلداده رهگذرم
ای فتنه گرم 

متن ترانه سلام به پیری

آینه ی من شکسته چرا؟
به چهره غبارم نشسته چرا؟
مرا ای دل من دعا کن
مرا ای دل من دعا کن
آمد زمان اسیری من
که گوید سلامی به پیری من
مرا ای جوانی صدا کن
مرا ای جوانی صدا کن
زمان لحظه لحظه شود ماه و سالی
زمانی به خوابی دمی با خیالی
به آسوده بودن ولی کومجالی
مگر عمر نوحی که باشد محالی
من آن بید پیرم که می ترسم اکنون شکسته شوم زنوازش بادی
من آن مرغ عشقم که لب نگشودم میان چمن به ترانه ی شادی
تو ای نشاط زندگی کجایی؟
مگر بخوابم تا به خوابم آیی
زمان لحظه لحظه شود ماه و سالی
زمانی به خوابی دمی با خیالی
به آسوده بودن ولی کو مجالی
مگر عمر نوحی که باشد محالی

متن ترانه  بهار من  

 ای بهار من ای نگار من بیا بیا بنشین به برم


که بی تو از خود بی خبرم تو راحت جانی


می به جام تو غم به کام من به ساغری بنشان شررم


بیا بیا بنشین به برم به عهد و پیمانی


میسوزد همه پیکر من


بنشان با لبت اخگر من


بشکن ساغر می به سر من


که نشنوی فریاد مرا


چو برکنی بنیاد مرا به جور و بیدادی


چو جام جانم را شکنی


اگر نظر بر ما فکنی چه جای فریادی


ای ساقی گل سیما


بنما کرمی با ما


یک جرعه شرابی ما را


مست از می نابم کن


از باده خرابم کن


پر کن قدح مینا را


ما ییم و گدای خانه ی می


شد این دل ما ویرانه ی می

بنگر به دل بشکسته ی ما


در پای خود ای مستانه ی می


با ماااا مستی آآآ


با ما مستی ها تا کی


بیا بیا بنشین به برم


که بی تو از خود بی خبرم تو راحت جانی


به ساغری بنشان شررم


بیا بیا بنشین به برم به عهد و پیمانی

متن ترانه پایان عشق


آزادگی را من ندیدم این زمان
غیر از کلامی
جز این اگر دیدی به او جانا رسان
از ما سلامی

باور مکن در عهد ما
یک جو در این دلها صفا
کو همدمی وای از این
بی همزبانی


پایان عشق این است اگر
خواهم که گردون سررسد
از من به جا نگذارد
نام ونشانی

همدرد پروانه منم
آتش به دل و دیوانه منم

شب ها تا هنگام سحر
تک مشتری میخانه منم

پابوس پیمانه منم
تا دهد لب برلبم

درمستی افسانه منم
در بی خبری رندانه منم

شب گردی آشفته سری
در نیمه شبان مستانه منم

گم کرده جانانه منم
آه از این تاب وتبم

آزادگی را من ندیدم این زمان
غیر از کلامی
جز این اگر دیدی به او جانا رسان
از ما سلامی

باور مکن در عهد ما
یک جو در این دلها صفا
کو همدمی وای از این
بی همزبانی

متن ترانه خواب نوشین


خواب خوشی وقت سحر دیدم و یادم نرود
روی تو بادیده تر دیدم و یادم نرود


پرده از رازت کشیدم سوی خود بازت کشیدم
آنقدر نازت کشیدم تا نشستی
روی دامانت فتادم عقده ی دل را گشادم
ناگهان آمد به یادم این تو هستی
ای خوش آندم و ان غرور خواب نوشین

خواب نوشین

خواب نوشین


آن نشاط و آن فروغ وصل دوشین

وصل دوشین

وصل دوشین

پرده از رازت کشیدم سوی خود بازت کشیدم
آنقدر نازت کشیدم تا نشستی
روی دامانت فتادم عقده ی دل را گشادم
ناگهان آمد به یادم این تو هستی

با تو می گفتم غم و درد جدایی 
همچنان نی با نوای بی نوایی
وای از این دیرآشنایی
روی دامانت چو اشک افتاده بودم
ناله های عاشقی سر داده بودم
کی جفاجو کن وفایی

ای خوش آندم و ان غرور خواب نوشین

خواب نوشین

خواب نوشین


آن نشاط و آن فروغ وصل دوشین

وصل دوشین

وصل دوشین


دامن از دستم کشیدی همچو بخت از من رمیدی
من زخواب ناز خود زآواز خود ناگه پریدم
غیر اشک و بستری از دیده تر دیگر ندیدم
او سر یاری ندارد 
قصه کوته رنج عاشق خواب و بیداری ندارد

پرده از رازت کشیدم سوی خود بازت کشیدم
آنقدر نازت کشیدم تا نشستی
روی دامانت فتادم عقده ی دل را گشادم
ناگهان آمد به یادم این تو هستی

متن ترانه بی همگان

بی همگان به سر شود . بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم . جای دگر نمیشود
بی تو برای شاعری . واژه خبر نمیشود
بغض دوباره دیدنت . از تو به در نمیشود
فکر رسیدن به تو . فکر رسیدن به من
از تو به خود رسیده ام . این که سفر نمیشود
بی همگان به سر شود . بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم . جای دگر نمیشود
دلم اگر به دست تو . به نیزه ای نشان شود
برای زخم نیزه ات . سینه سپر نمیشود
صبوری و تحملم . همیشه پشت شیشه ها
پنجره جز به بغض تو . ابری و تر نمیشود
بی همگان به سر شود . بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم . جای دگر نمیشود
صبور خوب خانگی . شریک زجه های من
خنده خسته بودنم . زنگ خطر نمیشود
حادثه یکی شدن . حادثه ای تازه نبود
مرد تو جز تو از کسی زیر و زبر نمیشود
به فکر سر سپردنم . به اعتماد شانه ات
گریه بخشایش من که بی ثمر نمیشود
همیشگی ترین من . لاله نازنین من
بیا که جز به رنگ تو دگر سحر نمیشود

بی همگان به سر شود . بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم . جای دگر نمیشود
بی همگان به سر شود . بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم . جای دگر نمیشود

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 8:59 :: توسط : امیر طلایی


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 22:57 :: توسط : امیر طلایی

 دختر داریوش اقبالی مجری مشهور " اتاق خبر "

آیا می دانستید "پانته‌آ مدیری" مجری مشهور برنامه مشهورتر "اتاق خبر" کانال من و تو دختر داریوش اقبالی خواننده مشهور ایرانی است؟
بله، درست حدس زده اید. اولین ازدواج ناموفق داریوش به سال 1356 هجری شمسی برمیگردد زمانی که این خواننده بزرگ در هنگ...ام اجرای کنسرتی خیرخواهانه در محله ی خزانه طهران با دختری آشنا میشود که صدایش بسیار شبیه صدای خودش می‌باشد حاصل این آشنایی به ازدواج انجامید.
ازدواج آنها هرچند کوتاه بود و کمتر از 40 روز کاری به طول انجامید اما ثمره آن دختری بود که 9 ماه بعد زمانی که داریوش روزها و شب‌ها را به خاطر خواندن ترانه بوی گندم در زندان سپری می‌کرد، چشم به جهان گشود. مادر پاتنه‌آ 10 سال بعد یعنی در سال 1366 با مهران مدیری ازدواج کرد. ازدواج آنها 4 سال بیشتر به طول نینجامید و مهران مدیری درگیر پروژه ساعت خوش گردید و از مادر پانته‌آ جدا شد. داریوش قبل از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرده بود و مادر پانته‌آ به خوبی از این موضوع آگاه بود پس برای عدم رویارویی با اقبالی به بریتانیا مهاجرت کرد. پانته‌آ پس از ورود به بریتانیا وارد کالج سلطنتی هنر شد و پس از طی مدارج گوناگون با مدرک دکترای هنر مدرن در زمینه گویندگی از دانشگاه فارغ شد. و در سال 2009 طی آزمون‌های طاقت فرسا به استخدام تلویزیون ما سابق ( من و تو) که وابسته به گروه های صهیونیستی و موصاد است، در آمد. وی در فیلمی که درباره زندگی پرمشقت بار او با نام "بدون شوهرم هرگز" ساخته شده می گوید: "زمانی که وارد استودیوی تلویزیون ما شدم، در پوست خود نمی‌گنجیدم" وی همچنین در مورد عامل مهم استخدام شدن خود در این تلویزون صهیونیستی گفت: " عامل اصلی علاقه شدید آنان به من، صدای من بود که بسیار شبیه صدای پدرم داریوش بود". او تاکنون موفق به دیدار پدر خود داریوش اقبالی نشده است و دلیل آن را خودخواهی مادرش به علت مهاجرت به انگلستان به جای آمریکا می‌داند. وی هم اکنون از مجریان پرطرفدار و حنجره طلایی برنامه‌های تلویزیون من و تو می باشد و تاکنون نامزد بسیاری از جشنواره ها شده است.

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 22:26 :: توسط : امیر طلایی

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 20:17 :: توسط : امیر طلایی

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 20:10 :: توسط : امیر طلایی

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 20:7 :: توسط : امیر طلایی

دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است

شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است

بار حمالان به دوش خود کشیدن ننگ نیست

زیر بار منت نامرد رفتن مشکل است


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 19:40 :: توسط : امیر طلایی

درباره وبلاگ
به وبلاگم خوش اومدین
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان موسیقی و آدرس dariush72.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content