1. مسبب
سبب گر بسوزد
مسبب تو هستی
سبب ساز این جهان تویی
در این حال مستی صفا کردهام
تو را ای خدا من صدا کردهام
از این روزگاری که من دیدهام
چه شبها خدایا خدا کردهام
نهادم سر سجده بر خاکت
تو را ای خدا من صدا کردهام
که از من نگیری صفای دلم را
به راه محبت تو داری خدایا
چها کردهام
سبب گر بسوزد
مسبب تو هستی
سبب ساز این جهان تویی
ز دست که آید که دستم بگیرد
مرا سایه امان تویی
در این حال مستی صفا کردهام
تو را ای خدا من صدا کردهام
از این روزگاری که من دیدهام
چه شبها خدایا خدا کردهام
نهادم سر سجده بر خاکت
تو را ای خدا من صدا کردهام
2. زهره
رخت خواب مرا مستانه بنداز
پیچ پیچ ره میخانه بنداز
عزیزم سوزن دست تو بودم
میون پنجه و شصت تو بودم
نازنینم مه جبینم
بخوابم بلکه در خوابت ببینم
یاد از آن روزی که بودی زهره یار من
دور از چشم رقیبان در کنار من
خالی و خالیست جایت ای نگار من
در شام تار من
آخر کجایی زهره
یاد داری زهره آن روزی که در صحرا
دست اندر دست هم گردشکنان تنها
راه میرفتیم در بین شقایقها
بود عالم ما را لطف و صفایی زهره
چون یقین کردی که در عشقت گرفتارم
سخت گشتی از من و کردی چنین کارم
خود نکردی فکر آخر نازنین یارم
من همچو تو دارم آخر خدایی زهــــــــــره
بود هنگام غروب آن روز افق زیبا
ایستادیم از برای دیدنش آنجا
تکیه تو بر سینهام دادی سر خود را
گفتی و گفتمها بس رازهایی زهــــــــره
3. سقف
سقف ما هر دو یه سقف دیوارهامون یه دیوار
آسمون یه آسمون بهارهامون یه بهار
اما قلبهامون دوتا دستهامون از هم جدا
گریههامون تو گلو خندههامون بیصدا
نتونستم نتونستم تو رو بشناسم هنوز
تو مثل گنگی رمز توی یک کتیبهای
که همیشه با منی اما برام غریبهای
هنوزم ما میتونیم خورشید رو از پشت ابر صدا کنیم
نمیتونیم؟
میتونیم بهار رو با زمین خسته آشنا کنیم
نمیتونیم؟
هم شب و هم گریهایم درد تو درد منه
بگو هم غصه بگو دیگه وقت گفتنه
بغض ما نمیتونه این سکوت رو بشکنه
مردم از دست سکوت یکیمون حرف بزنه
4. بالای نی
وقت از نی کر شدن
وقت عریانتر شدن
گم شدن پیدا شدن
بی در و پیکر شدن
رد شو از هر نابلد
در عبور از فصل بد
رو به این بیمنظره
این غزل کش این جسد
این همه بیخاطره
این همه بیپنجره
خیل خود جلاد تلخ
این زلال باکـــره
بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی
بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی
تار یــار ما به دار
خلوت ما بیحصار
مسلخ سبــزینهها
جنگل بیبرگ و بار
بشنو از این زخم جان
بشنو از این ناگـهان
بشنو از من بیدریغ
در حضـــور غایبـان
رد شو از آوار برگ
رد شو از فصل تگرگ
رد شو از این زمهریر
رد شو از دیوار مرگ
پر کن از می نای نی
بغض سیل آسای نی
بشنو از دل ذرهها
بشنــــو از آوای نی
وقت از نی کر شدن
وقت عریانتر شدن
گم شدن پیدا شدن
بی در و پیکر شدن
بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی
بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی
تار یــار ما به دار
خلوت ما بیحصار
مسلخ سبــزینهها
جنگل بیبرگ و بار
بشنو از این زخم جان
بشنو از این ناگـهان
بشنو از من بیدریغ
در حضـــور غایبـان
رد شو از آوار برگ
رد شو از فصل تگرگ
رد شو از این زمهریر
رد شو از دیوار مرگ
پر کن از می نای نی
بغض سیل آسای نی
بشنو از دل ذرهها
بشنــــو از آوای نی
وقت از نی کر شدن
وقت عاشقتر شدن
گم شدن پیدا شدن
وقف یکدیگر شدن
بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی
بشنو از نی پای می
بشنــو از بالای نی
5. منتظر
مثل اسم خودم این رو میدونم
میدونم که یک نفر یه روز میاد
میدونم که وقتی از راه برسه
هرچی که خوبه واسه من هم میخواد
درها رو باز میکنم پنجرهها رو میشکنم
مژده دیدنش رو تو کوچهها جار میزنم
وقتی از راه برسه با بوسهای
قفل این غمستون رو باز میکنه
من رو تو یه شهر دیگه میبره
با هوای تازه آشنا میکنه
درها رو باز می&